تاریخ پزشکی خلیج فارس
ساسانیان
در سده هاي سوم و چهارم ميلادي که با آغاز حکمراني ساسانيان و امپراطوري روم شرقي، جاده ابريشم امن و پررفت وآمد بود، اما با جنگ هاي ايران و روم و کاهش حجم تبادلات بازرگاني در بين النهرين و جنگ هاي ارمنستان، ترافيک جاده ابريشم که از زمان پارتيان پر رفت و آمد بود، دچار افت شد و از اين رو بنادر خليج فارس ، به ويژه درسواحل شمالي آن، جايگاه درخشاني را در مسير جاده دريايي ابريشم بدست آوردند و با افزايش ترافيک دريايي در مسير اقيانوس هند به شرق دور، تجارت ابريشم بطور کامل بدست ايرانيان افتاد و تجار رومي و عرب در اقيانوس هند ، در يک نبرد بازرگاني، از صحنه اقتصاد دريايي کنار گذاشته شدند (41).
بنا براين در اواخر قرن ششم ميلادي، خليج فارس و درياي عرب کاملا تحت تسلط ايرانيان بود و دريانوردي ساسانيان به فراسوي سيلان ، حدود قلمرو حمير تا سوماترا و بنادر چين نيز گسترش يافته بود. دريانوردي ايرانيان در اوائل دوره اسلامي، صرفا ادامه دريانوردي ساسانيان بود (42).
مهمترین بندر ساسانیان در خلیج فارس، بندر سیراف بود. ویرانه های بندر سیراف « بندر طاهری کنونی» در ساحل خلیج فارس در 230 کیلومتری جنوب شرقی بوشهر واقع است.
بدلیل گسترش تجارت دریایی ساسانیان، سیراف نه تنها نقش یک بندر بازرگانی را داشت بلکه به عنوان ژاندارم مسیر تجاری دریایی خلیج فارس در صحنة ژئوپلیتیک منطقه حضور داشت.
دین رسمی بندر سیراف، همانند دیگر بخش های امپراطوری ساسانیان، دین زرتشت بود. با توجه به پيوستگي دين زرتشت با پزشکي، در ايران باستان، پزشکان از طبقه روحانيون بودند. زيرا همچون تمدن آشور و بابل و کلده، طب با الهيات عموماً همراه بود. گياه پزشکان طب اوستايي که با گياه به درمان مي پرداختند نيز از مستحفظين آتش يا آذربانان بودند، اينان عموما به درمان امراض طبيعي مي پرداختند (43 و 44).
با نگاه به دو نکته در طب اوستايي، يکي تواماني طب و الاهيت و دومين نيز ارائه درمان هاي طب گياهي از سوي آذربانان، مي توان چنين استنباط نمود که چهار طاقي منسوب به مدرسه در تل گنبد بندر سيراف که آتشگاه ساساني اين بندر بوده، مکان ارائه خدمات پزشکي و بهداشتي در سيراف نیز بوده است. تکنيک گياه درماني در چنين مکان هايي که از سوي آذربانان ارائه مي شده است، به سه صورت بوده است: 1- خوراکي 2- ماليدن 3- بخوردادن. بخور دادن از طريق نهادن گياهان و صمغ هاي مختلف برآتش به ويژه پس از شستشويي به نام برشنوم انجام مي دادند. دو گياه و صمغ براي بخور دادن بسيار مرسوم بوده است :
1- کندر معمولي که صمغ گياهان نوع ژوني پروس است و در اوستا به نام وهوگئونه و در پهلوي هوگون ناميده شده و داراي ترکيبات بنزو مي باشد ؛ فرآورده هاي بنزو مانند بنزوات دو سود و تنطور بنژوان در بيماري هاي برنش و مجاري هوايي مورد استعمال دارد.
2- عود که در اوستا و هوکرته و در پهلوي هوکرت ناميده شده و داراي دو ترکيب مهم است: يکي کافور که از درخت نوع سيناموم کامفورا در چين و ژاپن و اخيرا در شمال ايران بدست مي آيد و استنشاق آن باعث تقويت قلب و ضد عفوني دستگاه تنفس مي باشد ، ديگري «الواين» که از گياه «الوائس» بدست مي آيد و فقط به منظور خوشبويي به کار رفته است (45).
بخش عمده اي از داروهاي مورد نياز در زمان ساسانيان از طريق بندر سيراف از هندوستان ، چين، عربستان و شرق آفريقا تامين مي شده است و ابن البلخي با اشاره به سيراف به عنوان بندر تجارتي بزرگ، اين بندر را داراي انبارهايي مملو از عطر و گل و گياه خوشبو مانند کافور، چوب عود و چوب صندل مي نامد(46). وفور کافور و چوب عود در اين بندر، نشانگر پيشينه کاربردي اين ترکيبات در مکتب گياه پزشکي سيراف در زمان ساسانيان مي باشد. ساختمان چهار طاقي سيراف به روي يک سکوي سنگ طبيعي که قسمت هايي از آن با سنگ تراشيده بنا سازي شده است قرار دارد . طول اين سکو 60/42 متر و عرض آن 25/10 متر است . پس از ورود اسلام به بندر سيراف ، اين چهار طاقي همچون ، آتشگاههاي ديگر ساساني با تغيير کاربري، نماي يک بناي معماري اسلامي را مي يابد.
احتمالا اين آتشکده همراه با ساختمانهاي مجاور خود که امروز در پيرامون اين سکو جاي دارند، شامل انبارهاي هيزم، روغن، عطرهاي خوشبو و معطر براي مراسم مذهبي و بخورهاي گياه درماني و محل زيست موبدان،تشکيل يک مجموعه را مي داده است. در اطراف سکوي سنگي، براي خارج ساختن آب، جداولي در داخل سنگ تعبيه شده است. آب انبار و چاه آبي در فاصله کوتاهي از اين چهار طاقي در سنگ خارا تعبيه شده است. جناب آقاي احمد اقتداري، پژوهشگر بزرگ خليج فارس، در مورد سيستم آبراههاي اين چهار طاقي چنين مي نويسد:
« وجود آبراهه ها در اطراف بقعه و تقريباً چسبيده به سکوي اصلي که پي هاي بقعه بر آن استوار است و وجود آب انبار درست چسبيده به سکوي بقعه و وجود چاه آب در کنار آن و آثار آب انبارها و جداول متعدد و جوي هاي سنگي و سنگ و ساروجي در اطراف اين بنا، اين سوال را پيش مي آورد که اين همه تدبير براي آبرساني يا خارج ساختن آب به چه منظور بوده است ؟»(47)
در دين زرتشت، علاوه بر پزشکي ، به بهداشت نيز ارج نهاده شد و حتی بر پزشکي برتري يافت، چنانکه زرتشت فرمود: « ائووپنتايواشاهه» يعني راه در جهان يکي و آن راه اشويي «پاکي و راستي» است. پاکي چهار آخشيک هوا و آب و خاک و آتش از دستور هاي مهم اين مکتب است؛ به طور کلي معتقد بودند که بايد به وسيله پاکي پيرامون، تن، جامعه، خوراک و عدم استعمال مسکرات از بروز بيماري ها جلوگيري نمود .
بنا براين آب در آئين زرتشت بسيار محترم بود و از مطالعه کتب مذهبي آنان چنين استنباط مي شود که اين عنصر بسيار مقدس انگاشته مي شده است. آب را منبع زندگي زيستمندان و رستني ها مي دانستند و براي نگهداري آن فرشته اي را قائل بودند که نام آن خرداد بود. از قوانين بهداشتي و طبي بر مي آيد که آب هم به مانند آتش همان حرمت را داشته است(48).
براي طهارت و پاکي تن و روان، در مکتب زرتشت چند گونه طهارت يا زدودن ناپاکي و پلشتي وجود دارد که زرتشتيان ايران کم و بيش نيز آن را انجام مي دهند . اين آئين ها چنين اند(49):
- يوژداثره، پاکيزگي و بهداشت و محيط زيست
- برشنوم، شستشو و استحمام تن يا برون
- سه شور، سه دفعه در روز شستشوي
- نو شوه، شستشو و استحمام و پرهيز از خوراک گوشتي و چربي حيواني در مدت نه شبانه روز.
ازاين رو در کنار آتشگاه سيراف ، وجود مخازن آب و سيستم آبرساني ، حاکي از نگاه آئين پلشت زدايي پزشکي و بهداشتي مکتب طب اوستايي است که درسيراف نيز تجلي يافته است.
از عملکرد تاريخي بندر سيراف در گسترش دانش پزشکي در پهنه ايران زمين، نقش آن در انتقال دانش پزشکي هند به دانشکده پزشکي ساساني گندي شاپور است. دانشکده گندی شاپور بين سالهاي 379-310 ميلادي، يعني 1700 سال قبل، در زمان شاهپور دوم ساساني با نماي هشت در هشت مانند خانه هاي شطرنج ساخته اند و تا سده سوم هجري که دانشکده پزشکي بغداد پديد آمد، يعني مدت 600 سال، مهمترين مکتب پزشکي خاور ميانه بود. به قول ادوارد براون، در دانشکده پزشکي گندي شاپور ، طب پنج کشور نامور آن روز به هم آميخته شده بود ؛ يوناني، هندي، ايران سرياني ، اسکندراني (مربوط به اسکندريه)(50).
از اين رو حضور پزشکان هندي و انتقال دانش طب آيورودايي هندوستان از طريق بندر سيراف، نه تنها در رونق طبي ساسانيان در گندي شاپور مهم بوده است، بلکه ترجمه آثار طب هندي در دوران اسلامي نيز موجب رشد نهال نو پاي طب در تمدن اسلامي شد. از ميان کتب طبي هندوان که پاره اي از آنها در دوره تمدن اسلامي به عربي در آمد مهمتر از همه آثار کاراکا، سسرد و واگبهاتا هستند که سه رکن اصلي طب هندي به شمار مي روند(51) .
افزون بر تاثير مکتب پزشکي سيراف از غناي طب آيورودايي و انديشه هاي پزشکي هندوستان، بندر سيراف چه پيش از اسلام و چه در تمدن اسلامي، مسير مهمي براي گذر طب مصري و حوزه اسکندراني به سوي دانشکده گندي شاپور بوده است . از اين رو، بدين طريق نيز تحت تاثير حوزه پزشکي اسکندريه قرار مي گيرد. طب يوناني و اسکندراني از سرزمين هاي يونان ،آسياي صغير ، سوريه ، مصر و انطاکيه از راه درياي سرخ و يا از راه خشکي از طريق باکتريا«بلخ»، فرغانه و سغد ، مرو و از مسير کوههاي هندوکش به هندوستان وارد شده و سپس از هندوستان از راه دريايي به بندر سيراف آمده و از طريق دريا و يا مسيرهاي کاروان رو سيراف – بين النهرين، به حوزه علمي – فرهنگي گندي شاپور نفوذ کرده است (52). بنابراين، مسير دريايي ادويه با گذر از بندر سيراف ، نقش بسيار مهمي در ترقي و تغذيه علمي و آکادميک گندي شاپور در پيش از اسلام و سده هاي اوليه تمدن اسلامي داشته است . ارتباطات علمي و فرهنگي ايران و هند از سوي سيراف، تنها مسير يک طرفه نبود؛ بلکه از طريق بازرگانان ايراني و کشتي هاي اقيانوسي هنديان که در سيراف پهلو مي گرفتند، کتب طبي، دارو هاي گياهي و انديشه هاي پزشکي ايران، يونان و اسکندراني نيز که از طريق انطاکيه با گذر از رودخانه فرات به خليج فارس رسيده بودند به هندوستان انتقال مي يافت.
با بررسي تاريخ ارتباطات تجاري ايران زمين از سوي اقيانوس هند با هندوستان، مي توان چنين استنباط کرد که در آميزش فرهنگ پزشکي ايران و هند، بندر سيراف دروازه رويارويي علمي و فرهنگي اين دو تمدن بوده است. درهر صورت، نقش مکتب پزشکي سيراف در تغذيه علمي حوزه گندي شاپور از طريق ارسال کتب طبي ايورودايي و پزشکان هندي، بسيار بي همتا است .
مجموعه اين تلاش ها موجب شد که گنجينه طب هندي که از زمان ساسانيان در گندي شاپور گرد آمده بود همراه با ترجمان نوشتارهاي پزشکي از هندي به عربي ، طب اسلامي نيز غنا يابد.
زون بر جندی شاپور، مراکزی نیز بودند که در انتقال فرهنگ و دانش پزشکی یونانی و سریانی به ایران ساسانی و جهان اسلام نقش داشتند که می توان از مراکز علمی و کتابخانه ای شهرهای ریشهر « ریواردشهر» واقع در ایالت ارجان و شهر شیز « بندر سینیز» در بخش شمالی خلیج فارس نام برد. در حقیقت دو بندر ساسانی مهروبان و سینیز « که ویرانه های آنها اکنون در نزدیکی بندر دیلم کنونی دیده می شوند» همراه با ریشهر « زیدون» تشکیل مثلثی را می داند که به نام « رستاق ریشهر» نامیده می شد. پس هم نام و هم آبادانی ریشهر محدود به محل شهر ریوارد شهر نبوده بلکه بخش بزرگی از دشت امروزی لیراوی و دو سوی رود زیدون ( زهره) در دورة ساسانیان و چند سدة اولیة اسلامی به « رستاق ریشهر» اشتهار داشته است.(53) این ناحیه از لحاظ تاریخ علم و پزشکی بدین علت مهم است که مترجمین و علمای نسطوری آنجا، علوم غیر دینی ( فلسفه، نجوم و پزشکی) و آثار اوستایی را که به هندوستان، یونان و کشورهای دیگر پراکنده شده بود را از زبان های سریانی و یونانی به فرمان شاپور، با خط « گشتک» نگارش نمودند و از این رو آنها را « گشتک دفتران» می نامیدند. (54)
یاقوت این رویداد را از حمزه چنین نقل می کند: « در ریشهر بین فارسیان کشته دفتران ] دفتریان[ سکونت داشته اند، یعنی کسانی که به خط چُستک کتابت می کردند. این خطی است که با آن ] تألیفات راجع به[ طب، نجوم و فلسفه را می نوشته اند. امروزه در آنجا هیچ کس نیست که از عهدة نوشتن فارسی و عربی برآید.» ( 55)
از این سند چنین بر می آید که بخشی از منطقة شمال خلیج فارس در انتقال علوم و نهضت ترجمه در رنسانس ایرانی ساسانیان نقش مهمی داشته است و دانشمندان ریشهری با خط گشتک « چُستک» و با حروف رمزی، علوم پزشکی، ستاره شناسی و فلسفه را به رشته تحریر در می آوردند و حفظ می کردند.
احتمالاً رشد و شکوفایی علمی ریشهر در بندر سینیز نیز نفوذ نموده و این بندر جایگزین مرکز علمی ریشهر گشته است و با داشتن چنین میراث علمی ای بوده است که این بندر را بعنوان یکی از بنادر مهم خط سیر دریایی در دوران تمدن اسلامی بدر آورده و علم وتکنولوژی آن را چنان ارتقاء داد که از آن بعنوان شهر علم وصنعت یادمی کنند (56).
در یک فراگرد کلی می بینیم که بنادر خلیج فارس در دوران ساسانی در انتقال دانش پزشکی و معرفی دو طرفه دانش پزشکی ایران، یونان، مصر، هندوستان و شرق دور نقش بسیار حائز اهمیتی را داشته اند.