تاریخ پزشکی خلیج فارس

 

هخامنشیان

 

چنین بود که با فروپاشی عیلام و دست یابی هخامنشیان به خلیج فارس، پارسیان با دریایی روبرو شدند که تاکنون نمادی از آن در باورهای دینی ایشان وجود نداشت. بنابراین، آنها در برابر عظمت دریا سر تعظیم فرود آورند و برای ستایش آن همانگونه که آناهیتا ( خدای آب)را از ساکنان بین النهرین جسته بودند،  « اآ » یا « اآنس» را نیز در این پویش دینی، از اسطوره های کهن بین النهرین بر می گزینند و این سمبل در کنار ایزدهای دیگر، زینت بخش کاخ کوروش در پاسارگاد می شود (25). این رب النوع، پیش از بابلی ها، مورد پرستش اقوام دیگر هم بوده است. در زمان قدیم، علاوه بر اینکه در هر شهری رب النوع مخصوص وجود داشت، سه رب النوع بودند که از سایر خدایان برتر و مورد احترام بیشتر بودند. یکی «آنو» خدای آسمان، دومی « اآ» خدای دریا و آب و سومی «بل» خدای زمین. راجع به داستان «اآ» برسوس، کاهن بابلی که چند سال پس از مرگ اسکندر داستان های قدیمی را جمع آوری کرده، می نویسد:

« مردمان بابل در قدیم الایام از تمدن بی بهره بوده اند، مخلوف عجیبی که نصف بدنش انسان و نصف دیگرش ماهی بوده، به نام « اآنس» از دریا بیرون آمد و نوشتن خط و آداب زندگی و زراعت و علوم را به مردم بابل آموخت. این آفریده عجیب « رب النوع زندگانی» شب ها در آب به سر می برد و روزها در خشکی، و نوشته اند که او و اخلاقش 691300 سال مردم را ارشاد کردند و بعد از آن طوفان بزرگ آن سلسله را از بین برد.»

در لوحه سنگی حمورابی، « اآ» رهبری پزشکان را نیز عهده دار بود، و دو خدای دیگر « نینورتا» و زنش « گولا» در این کار نظارت می کرده اند (26). در کاخ پذیرایی پاسارگاد، در درگاه شرقی کاخ، نقش کنده کاری شده ای از « اآ»وجود دارد. تنه و سر و پای این رب النوع، همانند انساان بوده ولی یک شکل ماهی از سر تا پای او کشیده شده است و مظهر دیگری که سم و پایش مانند گاو است، در پشت سر او نقش شده است. این نقش با این طرح منحصر بفرد در هیچکدام از آثار دوران هخامنشی دیده نشده است و در نوع خود در خور کمال اهمیت می باشد ولی متأسفانه بخش های زیرین این کنده کاری بر جای مانده است و مابقی آن شکسته است. وجود این نقش در کاخ پذیرایی کورش در پاسارگاد دو حقیقت را بر ما آشکار می سازد که در گسترة تاریخ پزشکی خلیج فارس اهمیت خود را نشان می دهد. نخست آنکه همانگونه که نگارنده در مقاله ای مبسوط اشاره کرده است، وجود « اآ» نشانگر آشنایی ایرانیان با دریا و دریا نوردی در همان هنگامة اول شکل گیری سلسلة هخامنشیان در زمان کورش است (25).

از این رو « اآ» بعنوان رب النوع دریا وآب درکنار مظهر دیگری که سم و پایش مانند گاو است و نمایندة اقتصاد وکشاورزی هخامنشیان است قرار می گیرد و همچنین از آنجا که «اآ» رهبری پزشکان را بعهده داشته است و در آثار برجای مانده از بین النهرین، کاهنان در کنار «اآ» به درمان بیماران می پرداخته اند، می توان پی برد که هخامنشیان  در اوایل تشکیل امپراطوری خود تحت نفوذ گسترة پزشکی بین النهرین و بابل بوده اند. از این رو با نگریستن در یادمان های بر جای مانده در کاخ پذیرایی پاسارگاد ما می توانیم به سیمای دریانوردی هخامنشیان در خلیج فارس و نفوذ عقاید مذهبی بابلی در هالة سحر و جادو و طبابت در دوران هخامنشیان پی ببریم؛ و اگر چنین باشد پس می بایست یادمان های دریانوردی هخامنشیان فراتر از گفتمان های حفر کانال سوئز، جنگ های سالامین دریایی داریوش، سیاست های ملیتاریستی و جنگ های سالامین و ترموپیل و ناوگان بزرگ خشایار شاه بوده باشد. به زبانی دیگر می بایست یادمان های تمدنی هخامنشی نیز در کرانة شمالی خلیج فارس وجود داشته باشند.

در حقیقت کشف اتفاقی کاخ چرخاب برازجان در استان بوشهر که هنگام پیاده کردن طرح آب رسانی سازمان منطقة فارس روی داد، بر این نظریه مهر صحت گذاشت. این کاخ تالار ستون داری شامل 12 ستون در دو ردیف 6 تایی است که از دو نوع سنگ سفید و سیاهرنگ  ترکیب شده اند. اندازه پایه سفید مرمر پاسارگاد 88 سانتیمتر و برازجان 85 سانتیمتر و ارتفاع پایه مرمر در پاسارگاد 23 سانتیمتر و در برازجان 25 سانتیمتر را نشان می دهد و به این ترتیب، پایه ستون های برازجان خوش فرم تر و به مراتب زیباتر از پایه ستون های پاسارگاد تهیه و نصب گردیده اند (27). آثار هخامنشی منطقة چرخاب برازجان در کرانة شمالی خلیج فارس که توسط دکتر علی اکبر سرفراز حفاری شده اند را باید از بهترین و از زنده ترین آثار معماری هخامنشی دانست. در سری کاوش های جدید آقای دکتر سرفراز در این کاخ هخامنشی در سال 1384، به ماده ای سیاه رنگ قیری برخورده است که در معماری باشکوه این کاخ بکار رفته است.

مواد قیری بگونه های مختلف در جهان باستان، در ایران، میان رودان و مصر شناخته و بکار برده می شده است. افزون بر کاربردهای سوختی و گرمایی، مواد قیری در علم و تکنولوژی نیز موارد استعمال داشته اند. که می توان از کاربرد آن در پزشکی و جادو و مومیایی کردن مردگان و همچنین بصورت رنگ و پوشش دیوار و ستون بصورت ماده چسبنده را نام برد (28).

در هر صورت وجود کاخ هخامنشی چرخاب برازجان خود نشانه ای به حضور بی پون و چرای هخامنشیان و سیادت و حکمرانی آنها بر خلیج فارس بوده و نشانی از امنیت و استقرار روابط سیاسی و اقتصادی بر پهنة این خلیج همیشه جاویدان پارسی می باشد.

می دانیم در ایران باستان، سه مرکز ری، همدان و پرسپولیس، تعلیم پزشکی در آموزشگاههای طبی صورت می پذیرفته است (امّا نه به مانند دانشکدة جندی شاپور در دوران ساسانیان). باز چنین به نظر می رسد که در این شهرها، برپا نمودن بیمارستان ( یا بهتر بگوییم پناهگاه بیماران و سربازان بیمار) از وظایف فرمانداران بوده است و فرمانداران در مراکز شهری به تهیة دارو و طبیب می پرداختند که این امر جزو امور محوله به آنان بوده است و تربیت پزشکان نیز در این مراکز انجام می گرفته است(29). طبیعی است نیز با وجود کاخ زمستانی کورش در کرانة خلیج فارس، می بایست چنین مرکز طبی ای همزمان نیز در این شهر برپا بوده باشد. زیرا می دانیم که کورش بنا به گفتة گزنفون، به اهمیت سلامت مردم و تأثیر آن در بهبود وضعیت فردی و اجتماعی پی برده بود. وی برای اصلاح وضعیت دارو و درمان کوشید تشکیلات پزشکی و دارویی رایگان را فراهم آورد و هزینة درمان را از بودجة عمومی مملکت می پرداخت:

« برای اصلاح این نقیصه پزشکان مجرب را گرد خود فراخواند، انواع معجون ها و شربت ها و داروها و عصاره های مفید در جایی فراهم ساخت. هر یک از رعایا که رنجور می شد، پزشکان خود را به مداوای مریض، مأمور می نمود و چون شفا می یافت از طبیب معالج قدر دانی می کرد و به انواع پاداش ها شاد  امیدوارش می ساخت».

از این متن به وجود تشکیلات پزشکی دولتی و نوعی بیمة رایگان و وجود داروخانه و تشکیلات داروسازی در دوران هخامنشی پی می بریم(30).

آقای احسان یغمایی که در سال 1978، شهرستان دشتستان استان بوشهر را بررسی نموده بود، بازمانده های 21 قصر را در این مکان یافت وحفاری هایی در دو کاخ هخامنشی سنگ سیاه و بردک سیاه انجام داد. در آخرین فصل حفاری خود در سال 2005 در 12 کیلومتری برازجان در کاخ هخامنشی سنگ سیاه که دو ماه بطول انجامید او موفق شد نقش کنده کاری شدة داریوش بزرگ را در یکی از درگاههای کاخ پیدا کند و نیز بخشی از یک کتیبه ای که با ترجمان آن چنین است ” ... من گذاشتم ... در بالای درگاه...“(30) این نویافته های جدید باستان شناسی درکرانة خلیج فارس خود دوباره نشانی است از استمرار حیات این منطقه در دوران پرشکوه هخامنشی « به روزگار داریوش بزرگ ». مکان کاخ های بردک سیاه و سنگ سیاه، احتمالاً همان تئوکه « تا اوکه» بطلمیوس است (31).  

بررسی لوح های دیوانی تخت جمشید بازگو می کنند که هزاران نفر برای برداشت محصول « تااوکه» مأموریت گرفته بودند. این ها بیشتر کارگران بیگانه از تراکیه، کیلیکیه و کاپادوکیه بودند. به علاوه کسانی که بیرون از روابط دیوانی بوده اند مانند پیشه وران، کشاورزان و مددکاران بزرگ نیز، که طبعاً به سهم خود صدها کارگر در استخدام داشته اند، باید به حساب آیند که لوح های دیوان شاهی نمی توانسته اند اشاره ای به آن ها داشته باشند (32).

بدین صورت، تخمین جمعیت «تااوکه» بسیار دشوار است ولی همین لوح، از جمعیت انبوه این منطقه پرده بر می دارد و از آنجا که داریوش برای علم طب اهمیت زیادی قائل بود و پزشکان دانشمند را تشویق می کرد و حتی دانشکدة پزشکی شهر سائیس مصر را ترمیم کرد، پس می بایست شهر «تااوکه» هخامنشی در کرانة خلیج فارس نیز شاهد حضور پزشکان ایرانی، مصری، بابلی و یونانی بوده است. این پزشکان، خدمات پزشکی خود را نه تنها جهت خانوادة دربار و سرشناسان مقیم این کاخ ها ارائه می دادند بلکه پاسخگوی خدمات پزشکی جمعیت انبوه پربار این منطقه نیز بودند. زیرا در کتیبه ای به جای مانده از زمان داریوش درمی یابیم که داریوش در پی شفای هر بیماری بوده است و بازیابی تندرستی را برترین هنرها می دانسته است ( 29).